اقبال لاهوری - 5

برخیز که آدم را هنگام نمود آمد
این مشت غباری را ، انجم به سجود آمد
آن راز که پوشیده در سینه هستی بود
از شوخی آب و گل در گفت و شنود آمد
*

هیچ نظری موجود نیست: