اقبال لاهوری - 4

ای خدای مهر و مه خاک پریشانی نگر
ذره ئی در خود فروپیچد بیابانی نگر
حسن بی پایان درون سینه ی خلوت گرفت
آفتاب خویش را زیر گریبانی نگر
بر دل آدم زدی عشق بلا انگیز را
آتش خود را به اغوش نیستانی نگر
شوید از دامان هستی داغ های کهنه را
سخت کوشی های این آلوده دامانی نگر
خاک ما خیزد که سازد آسمانی دیگری
ذره ی ناچیز و تعمیر بیابانی نگر
*

هیچ نظری موجود نیست: