اصطلاحات مشهدی

ایرانِ عزیز، سرزمین اقوام مختلف، ترک آذربایجان، ترکمن، کرد، لر، بختیاری، قشقایی، بلوچ، گیلک، مازندران، فارس ، عرب و ... است. وطن ما همچون باغِ بزرگ و پرگلی است با گلهای زیبا و رنگارنگ که هرکدام زیبایی و عظر مخصوص به خود را دارند. این اصطلاحات زیبای مشهدی همچون دسته گلی زیبا تقدیم به شما عزیزان.
*

این اصطلاحات مشهدی با معادل فارسی را از قسمت نظر خواهی وبلاک نجلا برداشته و معادل آذربایجانی را اضافه کرده ام . با تشکر از فواد گرامی
نارنجک نان خامه‌ای - خامالی چؤره ک
اِشکاف ایشقاب - کمد
کُخ : سوسک حشره‌ی نسبتابزرگ اذیت بکن - پیس پیسا
یاد داشتن
: بلد بودن - باشارماق

سَرکُن : مدادتراش - قه ددیه ن
میلان : کوچه - کوچه
مغز ِمدادفشاری : نوکِ مدادفشاری - فیشاری میداد اوجو
پَلَخمون : یک وسیله ای برای زدن گنجشک به شکل چوب که یک کش یا لاستیک به انتهایش وصل است و با آن می توان سنگ پرتاب کرد . - چه کی سسانتی
چُمبه : اصطلاح کوچه بازاری برای فرد چاق کوفته - بودا بیر ایصطلاحدیر یوغون آداما
چُغُک :گنجشک - سئرچه
چلغوز : یک نوع آجیل شبیهِ بادام - باداما اوخشار بیر یئمیش آدی دیر
کم‌زور یا پرزور کردنِ گاز : کم و زیاد کردن شعله گاز - خودون آلماق
کلپاسه : مارمولک - که رته نکله
دِلَنگون : آویزان - ساللاق
توشله : تیله - مازی
چُخت : سقف - دام
کاغذباد : بادبادک، کایت - بادبادک
سرپایی : دمپایی - شیققیدیم به گویش ماکوئی
سر ِ نوشابه : در ِ نوشابه - نوشابه آغزی
یَره، یره‌گِه : یارو، فلانی - گئده
ناسوس : تلمبه‌یِ دوچرخه - ناسوس
کُلاج : کسی که چشمش چپ است - چئری
آق‌میرزا: شوهرخواهر - باجی اری ، کوره کن
مکُش مرگِ ما: اعیانی، شیک - تیتیش مامانی
قوجمه شده : انگور دانه - اوزوم گیله سی
پیشینگ
: ریختن ناخواسته مایعات روی لباس - جالاماق

حولی: حیاط - حه یه ت
قله ، قله گی
: روستا ، روستائی - که ند ، کتدی
چـِغـَل
: زبر، ضخیم - قارت

کـَغ: نرسیده کال - یئتیشمه میش ، کال
ز ِنج : چسبناک - یاپیشقان

لتِّه : تکه پارچه،کهنه پارچه - جیندا
لوخ: حصیر - حصیر
خُردو :کوچک - خیردا ، دینقیلی
شِرشِره : کاغذکشی - کشی کاغاذ
تارت و پارت : پخش و پلا- تور توکونتو
نوردِوون : نردبان - پیلله کان
برادر اندر: مادر ناتنی، برادر ناتنی - اؤگئی قارداش ، آنا یادا باجی
لَخِه : کهنه پاره - جیر جیریق
*

آدرس وبلاک نجلا
http://najla.blogfa.com

حسنی نگو یه دسته گل

توي ده شلمرود
حسني تك و تنها بود
حسني نگو بلا بگو
تنبل تنبلا بگو
موي بلند روي سياه ناخن دراز
واه واه واه
نه فلفلي نه قلقلي
نه مرغ زرد كاكلي
هيچكس باهاش رفيق نبود
تنها روي سه پايه
نشسته بود تو سايه
باباش ميگفت: حسني مياي بريم حموم؟
نه نميام نه نميام
سرتو مي خواي اصلاح كني؟
نه نمي خوام نه نمي خوام
كره الاغ كدخدا
يورتمه مي رفت تو كوچه ها
الاغه چرا يورتمه ميري؟
دارم ميرم بار ببرم
ديرم شده عجله دارم
الاغ خوب و نازنين
سر در هواسمبرزمين
يالت بلند و پرمو
دمت مثال جارو
يك كمي به من سواري ميدي؟-
نه كه نميدم
چرا نميدي؟
واسه اينكه من تميزم
پيش همه عزيزم
اما تو چي؟
موي بلند روي سياه ناخن دراز
واه واه واه!
غاز پريد تو استخر
تو اردكي يا غازي؟
من غاز خوش زبانم
مياي بريم به بازي؟
نه جانم
چرا نمياي؟
واسه اينكه من صبح تا غروب
ميون آب كنار جو
مشغول كار شستشو
اما تو چي؟
موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه
در وا شد و يه جوجه
دويد و اومد تو كوچه
جيك جيك كنان گردش زنان
اومدو اومد پيش حسني
جوجه كوچولو
كوچول موچولو
مياي با من بازي كني؟
مادرش اومد
قدقدقدا
برو خونتون تو رو به
خداجوجه ريزه ميزه
ببين چقد تميزه؟
اما تو چي؟
موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه
حسني با چشم
گريون پا شد و اومد تو ميدون:
آي فلفلي آي قلقلي
مياين با من بازي كنين؟
نه كه نميايم
چرا نمياين؟
فلفلي گفت:من و داداشم و بابام و عموم
هفته‌اي دو بار ميريم حموماما تو چي؟
قلقلي گفت:نگاش كنين
موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه
حسني دويد پيش باباش
حسني مياي بريم حموم؟
ميام ميام
سرتو ميخواي اصلاح كني؟
ميخوام ميخوام
حسني نگو يه دسته گل
تر و تميز و تپل مپ
لالاغ و خروس و جوجه
غاز و ببعي با فلفلي با قلقلي
با مرغ زرد كاكلي
حلقه زدن دور حسن
الاغه ميگفت:اگه كاري نداري بريم الاغ سواري
خروسه مي گفت: قوقولي قوقو قوقولي قوقو
هر چي ميخواي فوري بگو
مرغه مي‌گفت:حسني برو تو كوچه
بازي بكن با جوجه
غاز مي‌گفت: حسني بيا با همديگه
بريم شناتوي ده شلمرود
حسني دیگه تنها نبود
شاعر : منوچهر احترامی

دزده و مرغ فلفلی

یاد منوچهر احترامی و اشعار زیبایش افتادم شعر توی ده شلمرود که گاهی اوقات برای بچه ها می خواندم .شعر قشنگی که بچه ها با علاقه فراوان گوش می کردند و به صورت نمایشنامه اجرایش می کردند
توی ده شلمرود
فلفلی مرغش تک بود
یه ده بود و یه فلفلی
یه مرغ زرد کاکلی
یه روز که خیلی خسته بود
کنج اتاق نشسته بود
یه دزد رند ناقلا
شیطون و بدجنس و بلا
اومد و یک کیسه آورد
کاکلی رو دزدید و برد
تنگ غروب که فلفلی
رفت به سراغ کاکلی
نه آب بود و نه دونه بود
نه کاکلی تو لونه بود
داد زد و گفت
مرغ کاکلی
توپول موپولی
دست و پا گلی
نوک حنایی ، کجایی ؟
فلفلی هی صدا زد
اما جواب نیومد
تنها یه رد پا به جا مونده بود
اون دوروبرا آقا فلفلی
قبا به تن
شال به کمر
گیوه به پا
کلاه به سر
یه کوزه آب
یه سفره نون
از توی ده اومد بیرون
کدخدا گفت
اوقور بخیر
مگه با ما قهری فلفلی ؟
عازم شهری فلفلی؟
فلفلی گفت
اون مرغ زرد پا کوتاه
کاکل حنای نوک طلا
که صد تومن می خریدنش نمی دادمش
دزده گرفت و بردش
میرم که پیداش بکنم
دزده رو رسواش بکنم
یکسره رفت ارومیه
تا ببینه کی به کیه
اینور و دید اونورو دید
اینجاواونجا سرکشید
نه مرغودید،نه دزدو دید
ازاونجا رفت به تبریز
منظره هاش دل انگیز
اینجاواونجا سرکشید
نه مرغودید،نه دزدو دید
ازاونجا شد سوار فیل
یکسره رفت به اردبیل
کوه سهند و سبلان
سرکشیده به آسمان
از پشت کوه سرک کشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا رفت به آستارا
شهر قشنگ باصفا
گوشه کنارا سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از آنجا بی معطلی
یکسره رفت به انزلی
میان دریا کشتی بود
ماهی به این درشتی بود
تو کشتی ها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از اونجا رفت به شهر رشت
اینور و گشت ، اونوروگشت
تو شالیزارها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از اونجا رفت به لاهیجان
مردم خوب مهربان
شهر به این مصفایی
سرتاسرش باغ چایی
یه گشتی توی کوچه خورد
یه عالمه کلوچه خورد
اینجارو گشت،آنجاروگشت
از تنکابن هم گذشت
عروس شهرهای شمال
مرکز باغ پرتغال
از آنجا بامینی بوس
یکسره رفت به چالوس
اینجا و آنجاسرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از بس که هی بارون آمد
از آنجاهم بیرون آمد
نشست توی سواری
رفت توی شهر ساری
دومترونیم پارچه خرید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا شاد و خندون
رفت توی شهر گرگان
ترکمن های اسب سوار
دنبال هم قطار قطار
تودشت و صحرا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزد و دید
از اونجا بیرون آمد
رفت توی شهر گنبد
گنبد قابوس اینجاست
ببین،ببین،چه زیباست
اینجا واونجا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از توی شهر گنبد
یکسره رفت به مشهد
وقتی به صحن نو رسید
یکدفعه کدخدا رو دید
کدخدا گفت:سفر بخیر
همه جا رو گشتی فلفلی
چه طوری مشتی فلفلی؟
تنها میای تنها میری
بگو ببینم کجا میری؟
فلفلی گفت:دارم یه جای دور می رم
به شهر نیشابور می رم
هندونه هاش چه عالیه
حقا که جاتون خالیه
تو جالیزها سرک کشید
اینجا واونجا سرکشید
سوار سوار ، پیاده سوار
خودشو رسوند به سبزوار
سرتاسرش باغ هلو
يا هلوهلوبروتوگلو
از آنجا رفت به شاهرود
آب و هواش چه خوب بود
وقتی رسید به دامغان
پسته خرید فراوان
از اونجارفت به گرمسار
خربزه های آبدار
از اونجا رفت به تهران
شهر بزرگ ایران
شهر نگو ، شهر فرنگ
هر چی بخوای ، از همه رنگ
توی شلوغی سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از شلوغی کلافه شد
عازم شهر ساوه شد
هواپراز بوی بهار
زمین پر از باغ انار
اینجارودید،آنجارودید
رفت و به شهر قم رسید
سوهان فرداعلا
شیرین مثل حلوا
حلوای تن تنانی
تا نخوری ندانی
به شهر کاشان که رسید
اینجا دوید،آنجادوید
عقرب و قالی یک طرف
گلاب عالی یک طرف
تو گلزارها سرک کشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا رو به پایین
رفت به نطنز ونایین
از اونجا رفت به اصفهان
اینجا کجاست نصف جهان
ساختموناش قشنگ قشنگ
با کاشی های رنگارنگ
توساختمون ها سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
اسباباشو چید توی ساک
از اصفهان رفت به اراک
اینجاوآنجاسرکشید
انگور بی دانه خرید
چه انگوری چه انگوری
مثل چراغ زنبوری
همراه یک مسافر
شد راهی ملایر
تو کوچه و تو بازار
کشمش و شیره بسیار
اینجا و اونجا سرکشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید
از ملایر دوان دوان
دوید به سوی همدان
بدون هیچ معطلی
رفت ورسید به بوعلی
پای پیاده شد روان
از همدان به باختران
اینجا و اونجا سرکشید
چیزی به جز گیوه ندید
از باختران راه افتاد
بسوی خرم آباد
به خرم آباد که رسید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از اونجا رفت به دزفول
هر کی به کاری مشغول
از اونجا با یه پرواز
پرید تو شهر اهواز
وقتی رسید غروب بود
صحبت تانک و توپ بود
تو اهواز هم نایستاد
تنگ غروب راه افتاد
از توی شهر اهواز
یکسره رفت به شیراز
حافظ وسعدی را ببین
چه دل فزا چه دل نشین
اینجا دوید،اونجا دوید
گوشه کناروسرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
رفت و به شهر یزد رسید
قطاب و باقلوا خرید
پشمک و زولبیا خرید
شد عازم رفسنجان
از اونجا رفت به کرمان
شهری که قالی داره
زیره ی عالی داره
اینجا و اونجا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید
از پشت کوه تفتان
شدعازم زاهدان
اینجا و اونجا سرکشید
یک ردپای تازه دید
روی شتر سوار شد
عازم چابهار شد
دوروبرونگا کرد
ردپاشو پیداکرد
این همه آزارم دادی
بالاخره، گیر افتادی
حالا می خوای چی کار کنی ؟
کدوم طرف فرار کنی؟
نه اینوری نه اونوری
یه راست برو کلانتری
ای مرغ زرد پا کوتا
کاکل حنای نوک طلا
هی دنبالت دویدم
رنج سفر کشیدم
خوب شد که پیدات کردم
الانه برمیگردم
می برمت به خونه
می دمت آب و دونه
دونه بخور که چاق شی
سالم و سردماغ شی
شاعر : منوچهر احترامی

وبلاگ مخصوص هموطنان ساکن ایران---وبلاگ بلاگفا

سلام

در این وبلاگ آخرین مطالب نوشته شده توسط من نمایش داده میشه
چون وبلاگ ادامه مطالب من در بلاگر فیلتر شده ...این وبلاگ مخصوص هموطنان عزیز ایرانی طراحی شده تا بتونن بدون فیلتر مطالب منو مشاهده کنن