‏نمایش پست‌ها با برچسب جبران خلیل جبران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب جبران خلیل جبران. نمایش همه پست‌ها

دو قفس - جبران خلیل جبران

دو قفس
در باغ پدرم دو قفس بود. در درون یکی از آنها شیری است که غلامان آن را از بیابانهای نینوی آورده بودند و در درون دیگری پرنده ای که هرگز از نغمه سرایی خسته نمی شود. پرنده هر روز هنگام سحر شیر را صدا می کند و می گوید : صبح به خیر برادر زندانی
.
ایکی قفس
آتامین باغیندا ایکی قفس واردی. بیرسینده بیر آسلان ، بیرسینده ده بیر قوش که نوکرلر نینوادان گتیریبلر. قوش هیئچ واخ چهچه
وورماقدان یورولمور. قوش هر گون سحرچاغی یوخودان دورماخ همان آسلانی سسلییب دئییر: سحرین خئیر اولسون زندانلی قارداشیم.
*