قلندر - اردلان سرفراز

دربدر همیشگی ،‌ کولی صد ساله منم 
خاک تمام جاده هاس ، جامه ی کهنه ی تنم 
هزار راه رفتم ، هزار زخم خوردم 
تا تو مرا زنده کنی ، هزار بار کرده ام 
شب از سرم گذشته بود 
در شب من شعله زدی 
برای تطهیر تنم 
صاعقه وار آمده ای 
قلندرم ، قلندرم 
گمشده ی دربدرم 
فروتر از خاک زمین 
از آسمان فراترم 
قلندرانه سوختم ، لب از گلایه دوختم 
برهنگی خریدم و خرقه ی تن فروختم 
هوا شدی نفس شدم 
تیشه زدی ، ریشه شدم 
آب شدی ، عطش شدم 
سنگ زدی شیشه شدم 
قلندرم قلندرم 
تهی ز قهر و کین شدم 
برهنه چون زمین شدم 
مرا تو خواستی این چنین 
ببین که این چنین شدم 
سپرده ام تن به زمین 
خون به رگ زمان شدم 
سایه صفت در پی تو 
راهی لامکان شدم 
هیچ شدم تا که شوم 
سایه ی تو وقت سفر 
مرا به خویشتن بخوان 
به باغ ایینه ببر 
قلندرم قلندرم

عشق - اردلان سرفراز

عشق لالایی بارون تو شباس 
نم نم بارون پشت شیشه هاس 
لحظه ی شبنم و برگ گل یاس
لحظه ی رهایی پرنده هاس 
تو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت منو فریاد می زنی
تو خود عشقی که شوق موندنی 
غم تلخ و گنگ شعرای منی
وقتی دنیا درد بی حرفی داره 
تویی که فریاد دردای منی
تو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت منو فریاد می زنی
دستای تو خورشید و نشون می دن 
چشمای بستمو بیدار می کنن 
صدای بال پرنده رو لبات 
تو گوشام دوباره تکرار می کنن 
زندگی وقتی که بیزاری باشه 
روز و شب هاش همه تکراری باشه 
شاید عشق برای بعضی عاشقا 
لحظه ی بزرگ بیداری باشه 
عشق لالایی بارون تو شباس
نم نم بارون پشت شیشه هاس
لحظه ی عزیز با تو بودنه 
آخرین پناه موندن منه 
تو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت منو فریاد می زنی

چشم من - اردلان سرفراز

چشم من بیا منو یاری بکن 
گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن 
غیر گریه مگه کاری می شه کرد 
کاری از ما نمی آد ، زاری بکن 
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد 
تا قیامت دل من گریه می خواد 
هر چی دریا و زمین داره خدا 
با تموم ابرای آسمونا 
کاشکی می داد همه رو به چشم من 
تا چشام به حال من گریه کنن 
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد 
تا قیامت ،‌ دل من گریه می خواد 
قصه ی گذشته های خوب من 
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن 
حالا باید سر رو زانوم بذارم 
تا قیامت اشک حسرت ببارم 
دل هیچ کی مثل من غم نداره 
مثل من غربت و ماتم نداره 
حالا که گریه دوای دردمه 
چرا چشمم اشکشو کم می آره 
خورشید روشن ما رو دزدیدن 
زیر اون ابرای سنگین کشیدن 
همه جا رنگ سیاه ماتمه 
فرصت موندنمون خیلی کمه 
اون که رفته ،‌ دیگه هیچ وقت نمی آد 
تا قیامت دل من گریه می خواد 
سرنوشت چشاش کوره نمی بینه 
زخم خنجرش می مونه تو سینه 
لب بسته سینه ی غرق به خون 
قصه ی موندن آدم ها اینه 
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد 
تا قیامت ، دل من گریه می خواد

دستای تو - اردلان سرفراز

ای که بی تو خودمو 
تک و تنها می بینم 
هر جا که پا می ذارم 
تو رو اونجا می بینم 
یادمه چشمای تو 
پر درد و غصه بود 
قصه ی غربت تو 
قد صد تا قصه بود 
یاد تو هر جا که هستم با منه 
داره عمر منو آتیش می زنه 
یاد تو هر جا که هستم با منه 
داره عمر منو آتیش می زنه 
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد 
گونه های خیسمو 
دستای تو پاک می کرد 
حالا اون دستا کجاست 
اون دو تا دستای خوب 
چرا بی صدا شده 
لب قصه های خوب 
من که یاور ندارم 
اون همه خاطره مرد 
عاشق آسمونا 
پشت یک پنجره مرد 
آسمون سنگی شده 
خدا انگار خوابیده 
انگار از اون بالاها 
گریه ها مو ندیده 
یاد تو هر جا که هستم با منه 
داره عمر منو آتیش می زنه 
یاد تو هر جا که هستم با منه 
داره عمر منو آتیش می زنه