قصه یه جای نقشه - مریم حیدرزاده

یه جای نقشه بزرگ دنیا
یه کشور پر از بهشت و دریا
یه سرزمین، پر از رز و شقایق
مهد یه عالم، آدمای عاشق
یه جا که خشکی و بلندی داره
تو قدمتش حافظ و سعدی داره
یه عالمه معدن احساس داره
کوچه‌هاش عطر زنبق و یاس داره
به قهرماناش همیشه می‌باله
دل کندن از خاک زرش محاله
هر گوشه از او پر افتخاره
چهار تا فصل عاشق، بهاره
خزر، دنا، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک داره
تو عاشقاش لیلی و مجنون داره
کویر و دریاچه و هامون داره
کشور ما خونه ابن سیناس
سال یه قهرمانی مثل نیماس
توی جنوب نخلای خرما داره
تو سنتاشم، شب یلدا داره
یه پهلوونی مث رستم داره
چشمه‌هایی به رنگ زمزم داره 
مردمی داره مث عطر شمالی
فرقی نداره شرقی یا شمالی
اونا براش با افتخار جون می‌نن
برای زنده موندنش، خون می‌نن
مراقبن حتی یه ذره از خاک
نیفته دست دشمنای ناپاک
این سرزمین همیشه پاک و زندس
تو بازیای دنیامون، برندس
الهی که تا زنده‌ایم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاد
اسم قشنگش همیشه تو نقشه
به هر غریبه، حس خوش می‌بخشه
ما به تموم داشته‌هاش می‌نازیم
هر چی نداره کم کمک می‌سازیم
تا که یه روز کسایی که تو دنیان
بگن که بهترین جا، یعنی ایران

هیچ نظری موجود نیست: