وبلاک یازدهم
کودکی ها
به خانه می رفت
با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟
مادرش پرسید
دعوا کردی؟
پدرش گفت
و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
به دنبال آن چیز
تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود
*
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر