آوار رنگ - حسین پناهی

 آوار رنگ

هیچ وقت

هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد

امشب دلی کشیدم

شبیه نیمه سیبی

که به خاطر لرزش دستانم

 در زیر آواری از رنگ

ناپدید ماند   

کودکی ها - حسین پناهی

کودکی ها

به خانه می رفت

با کیف

و با کلاهی که بر هوا بود

چیزی دزدیدی؟

مادرش پرسید

دعوا کردی؟

پدرش گفت

و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد

به دنبال آن چیز

تنها مادربزرگش دید

گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش

و خندیده بود

نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت -فاضل نظری

نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت
زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت
زندگی- این تاجر طماع ناخن خشک پیر ــ
مرگ را همچون شراب ناب، کم کم می فروخت

در تمام سال های رفته بر ما، روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت
*

با دلم مهربان شو - بیژن ترقی

با دل مــن ایــن ندیــده وفـا ایـن نکـــرده خطا          
از برای خــدا یار مـن تو مهربان شــو
تاکه خدا عشق و مهر و وفا هدیه کرده به ما          
در زمانه مرا همدم و هم آشیان شو           
با دل من ایــن ندیده وفا این نکرده خطا            
از برای خــدا یــار مـن تــو مهربان شــو
تاکه خدا عشق و مهر و وفا هدیه کرده به ما            
در زمـــانه مــرا همــدم و هـم آشیــان شـو
بیـــا کـه به زاری چــو ابر بهـــاری بگریـم و دامــان تو بگیرم  
اگر که به یکدم نمیرم از این غم ندیده رخت ترسم که بمیرم
بیا که نگاهت دوچشم سیاهت کشیده مرا در عالم مستی
تو نور امیدی تو صبح سپیدی  بیا که رود از دل غم هستـی
چو ابر بهاری تو عقده گشایی بسوز دل من تو ساز و نوایی
به گلشن عشقم تو شبنم پاکی تو باد صبایی چه جانفزایی
بیا که نگاهت دو چشم سیاهت کشیده مرا در عالم مستی 
تو نور امیدی  تو صبح سپیدی بیا که از دل برود غم هستی
دل من مشکن بخدا تو زمن گر جدا بشوی         
بیوفـا بشوی رفته بادگـران آشنـا بشــوی
چه کنم من تنها من و این دل رسوا
بیا که نگاهت دو چشم سیاهت کشیده مرا در عالم مستی
تو نور امیدی تو صبح سپیدی بیا که از دل برود غم هستی

قصه یه جای نقشه - مریم حیدرزاده

یه جای نقشه بزرگ دنیا
یه کشور پر از بهشت و دریا
یه سرزمین، پر از رز و شقایق
مهد یه عالم، آدمای عاشق
یه جا که خشکی و بلندی داره
تو قدمتش حافظ و سعدی داره
یه عالمه معدن احساس داره
کوچه‌هاش عطر زنبق و یاس داره
به قهرماناش همیشه می‌باله
دل کندن از خاک زرش محاله
هر گوشه از او پر افتخاره
چهار تا فصل عاشق، بهاره
خزر، دنا، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک داره
تو عاشقاش لیلی و مجنون داره
کویر و دریاچه و هامون داره
کشور ما خونه ابن سیناس
سال یه قهرمانی مثل نیماس
توی جنوب نخلای خرما داره
تو سنتاشم، شب یلدا داره
یه پهلوونی مث رستم داره
چشمه‌هایی به رنگ زمزم داره 
مردمی داره مث عطر شمالی
فرقی نداره شرقی یا شمالی
اونا براش با افتخار جون می‌نن
برای زنده موندنش، خون می‌نن
مراقبن حتی یه ذره از خاک
نیفته دست دشمنای ناپاک
این سرزمین همیشه پاک و زندس
تو بازیای دنیامون، برندس
الهی که تا زنده‌ایم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاد
اسم قشنگش همیشه تو نقشه
به هر غریبه، حس خوش می‌بخشه
ما به تموم داشته‌هاش می‌نازیم
هر چی نداره کم کمک می‌سازیم
تا که یه روز کسایی که تو دنیان
بگن که بهترین جا، یعنی ایران

ای بهار نو رسیده - بیژن ترقی

ای بهــار نو رسیــده 
سبـزه هـای نودمیده    
ای چمن ای لاله ای گل  
ای غزالان رمیده
آن بهار هستی ام کو          
مایه سرمستی ام کو
ای نسیم پیـک صحرا          
آن امیـد هستی ام کو
ای بهشتی مرغ گلشن      
آن بهشتـی روی من کو
ای شما وحشی غزالان      
خوش نگه آهوی من کو
آن بهار هستی ام کو         
مایه سرمستی ام کو    
نو بهاری بود و مــا از میــان شاخه ها    
در جستجـوی هـم سـر می کشیدیم
دشت و صحرا بود وماهمچنان پروانه ها   
از دامـــــن گلهـــــا پــــر مــی کشیــدیم
پای هر زیبا گلی    در سایه هر گلبنی     بنشسته بودیم
فارغ از رنج زمان  دور از همه بیگانگان
تنهــا بـه هـــم دل بستــه بـودیم
*

صبرم عطا کن - بیژن ترقی

خدایا تو خود این وجود مرا
سراسر همه تار و پود مرا
به عشق و به مستی سرشتی اگر
یا غم عشق او از سرم کن بدر
یا که صبرم عطا کن
*
یا نصیبم نما ، بینمش یک نظر
یا که دردم دوا کن
*
چرا به نگاهش ، به چشم سیاهش

تو این همه مستی دادی
از آن همه مستی ، تو هستی ما را

به باده پرستی دادی
*
حالا که جز غم نصیبم ندادی
راهی به کوی حبیبم ندادی
صبرم عطا کن، دردم دوا کن
*
چرا تو بجای وفا و محبت

به او رخ زیبا دادی
به او سر زلف شکسته برای شکست دل ما دادی
عمری در این سودا بسر بردم خدایا
دور از لبش چون غنچه خون خوردم خدایا
حالا که جز غم نصیبم ندادی
راهی به کوی حبیبم ندادی
صبرم عطا کن، دردم دوا کن

*