بی کس وطن

 بی کس وطن - سید اشرف الدین گیلانی ( نسیم شمال )

ای غَرقه در هزار غم و ابتلا وطن
ای در دهانِ گرگِ اجل مبتلا وطن
ای یوسف عزیز دیار بلا وطن
قربانیان تو همه گلگون قبا وطن
بی کس وطن، غریب وطن‌، بینوا وطن
*
ای جنّت معارف، ویران شدی چرا؟
از رخت علم یکسره عریان شدی چرا؟
در آتش جهالت بریان شدی چرا؟
ای بی معین و مونس بی اقرباء وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
ای باغ پر شکوفه، گل و یاسمن چه شد
آن نزهت و طراوت سرو سمن چه شد
بر عاشقان کشته مزار و کفن چه شد
گریان به حال زار تو مرغ هوا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
عریان ز چیست پیکرت ای مادر عزیز
کو لعل و گنج و گوهرت ای مادر عزیز
شد خاک تیره بسترت ای مادر عزیز
نوباوگان تو ز غمت در عزا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
ای دخمه فریدون تاج کیان چه شد
کشمیر و بلخ ، کابل و هندوستان چه شد
دریای نور ، تخت جواهر نشان چه شد
ای تخت و بخت داده به باد فنا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
دردا رسید سیل فتن وامحمدا
نبود کسی به فکر وطن وامحمدا
در وحشت است روح ز تن وا محمدا
ای تابع شریعت خیر الورا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
آن قدرت و شجاعت و جوش و خروش کو
شیران جنگجوی پلنگینه پوش کو
جمشید و کیقباد چه شد ، داریوش کو
ای جای ناز و نعمت و عز و علا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
مادر ببین عروس وطن بی جهاز شد
آخر به طعنه دست اجانب دراز شد
هر شقه ات نصیب پلنگ و گراز شد
ای خاک تو جواهر لعل و طلا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
تبریزیان تمام دچار مصیبتند
تهرانیان تمام به زَلزال و وحشتند
گیلانیان تمام گرفتار محنتند
از بهر مرد و زن شده محنت سرا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
اسلام رفت غیرت اسلامیان چه شد
ناموس رفت همت ایرانیان چه شد
دست بلند نادر گیتی ستان چه شد
ای تیره بخت، دستِ ز پیکر جدا وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
در هیچکس حمیّت و دین و ثبات نیست
جان کندن است زندگی ما حیات نیست
از هیچ سمت راه گریز و نجات نیست
ای مبتلا به درد و غم بی دوا وطن
ای داغدار مرقد شاه رضا وطن  
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*
آن عقربی که بر وطن افتاد حاضر است
آن خائن ستمگر جلاد حاضر است
آن خط و مُهر و دفتر و اسناد حاضر است
کردند بر تو نا خلفان ظلمها وطن
بی کس وطن، غریب وطن، بینوا وطن
*


هیچ نظری موجود نیست: