درد ایران بی دواست

 درد ایران بی‌دواست - سید اشرف الدین گیلانی ( نسیم شمال )

دوش می‌گفت این سخن دیوانه‌ای بی‌بازخواست‌
درد ایران بی‌دواست‌
عاقلی گفتا که از دیوانه بشنو حرف راست‌
درد ایران بی‌دواست‌
مملکت از چارسو در حال بحران و خطر
چون مریضی محتضر
با چنین دستور این رنجور مهجور از شفاست‌
درد ایران بی‌دواست‌
پادشاه بر ضد ملت،ملت اندر ضد شاه‌
زین مصیبت آه،آه
چون حقیقت بنگری هم این خطا هم آن خطاست‌
درد ایران بی‌دواست‌
هرکسی با هرکسی خصم است و بدخواه و ضد
گوید او را مستبد
با چنین شکل ای بسا خونها هدر،جانها هباست‌
درد ایران بی‌دواست‌
«صور اسرافیل»زد«صبح سعادت»دردمید «ملا نصر الدین»رسید
«مجلس »و«حبل المتین»سوی«عدالت»رهنماست‌
درد ایران بی‌دواست‌
با وجود این جراید خفته‌ای بیدار نیست‌
یک رگی هشیار نیست‌
این جراید همچو شیپور و نفیر و کرناست‌
درد ایران بی‌دواست‌
شکر می‌کردیم جمعی کارها مضبوطه شد
مملکت مشروطه شد
باز می‌بینیم آن کاسه است و آن آش و ماست‌
درد ایران بی‌دواست‌
با خرد گفتیم که آخر چاره این درد چیست؟
عقل قاطع هم گریست‌
بعدِ آه و ناله گفتا:چاره در دست خداست!
درد ایران بی‌دواست‌
شیخ فضل اللّه‌ یک سو،آملی از یک طرف‌
بهر ملت بسته صف‌
چارسمت توپخانه حربگاه شیخ ماست‌
درد ایران بی‌دواست‌
هیچ دانی قصد قاطرچی در این هنگامه چیست‌
یاری اسلام نیست‌
مقصد او ساعت است و کیف و زنجیر طلاست‌
درد ایران بی‌دواست‌
مسجد مروی پر از اشرار غارتگر شده‌
مدرسه سنگر شده‌
روح واقف در بهشت از این مصیبت در عزاست‌
درد ایران بی‌دواست‌
تو نپنداری قتیل دستهء قاطرچیان‌
خونشان رفت از میان‌
وعده‌گاه انتقام اشقیا روز جزاست‌
درد ایران بی‌دواست‌
اشرفا!هرکس در این مشروطه جانبازی کند
رفعت و قدرش فزود
در جزا استبرق جنّات عدنش متّکاست‌
درد ایران بی‌دواست
*

هیچ نظری موجود نیست: