کودکان و بخاری نفتی
یک کلاس شلوغ و پُرتعداد
فاجعه در کمینشان آنجا
در دل روستای شینآباد
یک کلاس شلوغ و پُرتعداد
فاجعه در کمینشان آنجا
در دل روستای شینآباد
فقر میبارد از در و دیوار
بچهها دلخوشند، اما باز
چه توان کرد، سهم آنان نیست
بهرهور گشتن از منابع گاز
بچهها دلخوشند، اما باز
چه توان کرد، سهم آنان نیست
بهرهور گشتن از منابع گاز
از درون بخاری معیوب
ناگهان شعله سر برون آورد
آن کلاس و محیط کوچک را
همچو گودالی از جهنم کرد
ناگهان شعله سر برون آورد
آن کلاس و محیط کوچک را
همچو گودالی از جهنم کرد
حلقهای زد به دورشان آتش
بیترحم درید پیکرشان
جامه چسبید بر تن و بر پوست
مقنعه هم به گیسو و سرِشان
بیترحم درید پیکرشان
جامه چسبید بر تن و بر پوست
مقنعه هم به گیسو و سرِشان
سوختن بود و رنج و ناله و مرگ
آخرین درس دانشآموزان
خط زد آن روز مشقِ دفترشان
خشمگین دستِ آتش سوزان
آخرین درس دانشآموزان
خط زد آن روز مشقِ دفترشان
خشمگین دستِ آتش سوزان
باز مثل همیشه این پرسش
که «دراین حادثه مقصر کیست؟
پاسخش این شده: «قضا و قدر
جرم و تقصیر هیچ شخصی نیست
که «دراین حادثه مقصر کیست؟
پاسخش این شده: «قضا و قدر
جرم و تقصیر هیچ شخصی نیست
باز این ماجرای تلخ و سیاه
جرمش افتاد گردن تقدیر
زحمتی هم نمیدهد به خودش
عذرخواهی کند جناب وزیر
جرمش افتاد گردن تقدیر
زحمتی هم نمیدهد به خودش
عذرخواهی کند جناب وزیر
اینچنین است رسم این کشور
مشکلات و خطا و حادثهها
سرنوشت و قضا و تقدیر است
یا که باشد عذاب و خشم خدا
مشکلات و خطا و حادثهها
سرنوشت و قضا و تقدیر است
یا که باشد عذاب و خشم خدا
تا که رفتارمان چنین باشد
حرفمان «ایدریغ»و«ایکاش» است
وضعمان هم نمیشود بهتر
که همین کاسه و همین آش است
محسن
مردانی
حرفمان «ایدریغ»و«ایکاش» است
وضعمان هم نمیشود بهتر
که همین کاسه و همین آش است
بیست و هفتم آذرماه 1391
از وبلاک یکی بود یکی نبود
*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر