آتش در دبستان - محسن مردانی

 
کودکان و بخاری نفتی
یک کلاس شلوغ و پُرتعداد 
فاجعه در کمین‌شان آنجا
در دل روستای شین‌آباد 
فقر می‌بارد از در و دیوار
بچه‌ها دلخوشند، اما باز 
چه توان کرد، سهم آنان نیست
بهره‌ور گشتن از منابع گاز 
از درون بخاری معیوب
ناگهان شعله سر برون آورد 
آن کلاس و محیط کوچک را
همچو گودالی از جهنم کرد 
حلقه‌ای زد به دورشان آتش
بی‌ترحم درید پیکرشان 
جامه چسبید بر تن و بر پوست
مقنعه هم به گیسو و سرِشان 
سوختن بود و رنج و ناله و مرگ
آخرین درس دانش‌آموزان 
خط زد آن روز مشقِ دفترشان
خشمگین دستِ آتش سوزان 
باز مثل همیشه این پرسش
که «دراین حادثه مقصر کیست؟  
پاسخش این شده: «قضا و قدر
جرم و تقصیر هیچ شخصی نیست  
باز این ماجرای تلخ و سیاه
جرمش افتاد گردن تقدیر 
زحمتی هم نمی‌دهد به خودش
عذرخواهی کند جناب وزیر 
اینچنین است رسم این کشور
مشکلات و خطا و حادثه‌ها   
سرنوشت و قضا و تقدیر است 
یا که باشد عذاب و خشم خدا
تا که رفتارمان چنین باشد 
حرفمان «ای‌دریغ»و«ای‌کاش» است
وضعمان هم نمی‌شود بهتر 
که همین کاسه و همین آش است
محسن مردانی   
بیست و هفتم آذرماه    1391
از وبلاک یکی بود یکی نبود
*

هیچ نظری موجود نیست: