قوی نیستم اگر شعری مینویسم
باد قوی نیست اگر لباسهای روی بند را تکان میدهد
غروب ساعت غمگینی است
نمیتواند حتی گلدانی را بیندازد
تا من از جایم بلند شوم
و غم کمی جابهجا شود
در خانه نشستهام
زانوهایم را در آغوش گرفتهام
تا تنهاییام کمتر شود
تنهاییام
کمد پر از لباس
اتاقی که درش قفل نمیشود
تنهاییام حلزونی است
که خانهاش را با سنگ کُشتهاند
باد قوی نیست اگر لباسهای روی بند را تکان میدهد
غروب ساعت غمگینی است
نمیتواند حتی گلدانی را بیندازد
تا من از جایم بلند شوم
و غم کمی جابهجا شود
در خانه نشستهام
زانوهایم را در آغوش گرفتهام
تا تنهاییام کمتر شود
تنهاییام
کمد پر از لباس
اتاقی که درش قفل نمیشود
تنهاییام حلزونی است
که خانهاش را با سنگ کُشتهاند
منبع : شهرگان
*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر