غلامرضا بروسان

انگشت های مرثیه ام را عزا کم است

باید تفنگ دست بگیرم ، دعا کم است

دست از دولول کهنه ی دیروز برندار

از غیرتی که سخت در این روستا کم است

گردوبنان دره ی تاریک را بگو

چشمه برای تشنگی ببرها کم است

این آینه به قدر کفایت وسیع نیست

این برکه در کشیدن تصویر ما کم است

*

منبع : شعر نو

هیچ نظری موجود نیست: