این چه عشقی است

این چه عشقی ست کند وسوسه ایمان مرا

می کشد آتش سوزنده دل و جان مرا

این چه عشقی ست که جانم همه در خواهش او ست

دل من بند دلش، وای که دیوانه ی او ست

داد زین دل، دل دیوانه ی مجنون، بیداد

می کند از غم دوری، دمادم فریاد...

وای بر این من بی دل، به تو دل باخته ام

نیستی، وز غم عشقت کفنی ساخته ام

من پر از عشق پر از شعر پر از شور تو ام

بین به یک جرعه ز جام نفست زنده شدم

این هوس نیست، دلم در طلبت بال زده

تیز پروازِ وجودم ز می ات جام زده

این قفس می شکنم بال و پرت خواهم شد

گر بمانی نفسی، هم نفست خواهم شد

شیما شایسته پور

*

۱ نظر:

ناشناس گفت...

güzel bir bayatı.
eğlenceli ve aynı anda eğitici bir blogunuz var sizi kutluyorum kayakızı hanım efendi