در بیان ما را عجم انگاشتند
در نهان همچون خران پنداشتند
ترک ما کردند ترک و گویشش
خاک غفلترا بر آن انباشتند
گرچه ترکان ساختند ایران زمین
پرچم قومی دگر افراشتند
همچو باران بلا نازل شدند
هیچ ظلمی را فرو نگذاشتند
تا که امت را به فرمان در کشند
شیخ قلابی به ما بگماشتند
قلعه بابک چرا ویرانه گشت
خائنین ، تخم خیانت کاشتند
تکه تکه گشت آذربایجان
داغ هجران را به دل بگذاشتند
سروری کردند بر این آب و خاک
هر چه ما کشتیم ، خود برداشتند
قهر کن رندی از این قوم ریا
چونکه جای آشتی نگذاشتند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر