از خویشتن خویش - عالمتاج قائم مقامی


از خویشتن خوی
از خویشتن خویش چه می خواهم من
از این من درویش چه می خواهم من
بازیچه آرزوی دل ساختمش
زان هیچ از این بیش چه می خواهم من
..
دور از فرزند
مادر چو ز طفل خویشتن مهجور است
یعقوب وش ار کور شود معذور است
چون من که تعلقم ز اسباب جهان
بر یک پسر است و آن هم از من دور است
...
دوری از فرزند
بر من شده عرصه جهان همچو قفس
در دیده نمانده نور و در سینه نفس
رنجی که من از دوری فرزند کشم
یعقوب از آن حال خبر دارد و بس
....

هیچ نظری موجود نیست: