می خرم
لاله های سرخ و وحشی را، چه آسان می خرم
شاخه ی بشکسته را هم، مفت و ارزان می خرم
باغبانا خسته ام، از بس که تیشه خورده ام
این همه ضربه زدن را،با دل وجان می خرم
قاتل جانم شدی، با هر تبر که می زنی
قاتل جان خودم را،همچو جانان می خرم
بی سرو سامانی ام بین، پر زدم از آشیان
لانه ی مرغ سحر را، قیمت جان می خرم
آشیانم شدخراب، خانه خرابم کردورفت
رهگذر این خانه را، با چشم گریان می خرم
گر چه سقف خانه را، باران غم پر کرده است
یک سبد مهرو محبت، زیر باران می خرم
می فروشم " اشرفا " آن شاخه های پر گلم
عشق و شادی را، به عشق روی جانان می خرم
"دکتراشرف حیدری "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر