عطّار

 دم مزن چون کُن مکُن می نشنوند

با که گویی چون سُخُن می نشنوند

ور کسی می بشنود اسرارِ تو

می نشیند از حسد در کارِ تو

کوه با آن جمله سختی و وقار

هر چه گویی باز گوید آشکار

روی در دیوار کن، وانگه خموش

زانکه آن دیوار دارد نیز گوش

ور تو در دیوار خواهی گفت راز

هست دیوارِ لحَد، با آن بساز
*

عطّار نیشابوری

هیچ نظری موجود نیست: