بالای نی

بالای نی
شاعر: شهیار قنبری

بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی

وقت از نی کَر شدن
وقت عریان‌تر شدن
گُم شدن، پیدا شدن
بی در و پیکر شدن
رد شو از هر نابلد
در عبور از فصل بد
رو به این بی‌منظره
این غزل‌کُش، این جسد!
این همه بی‌خاطره

این همه بی‌پنجره
خیل خود جلادِ تلخ
این زُلالِ باکِـــره
تار یــار ما به دار

خلوتِ ما، بی‌حصار
مسلخ سبــزینه‌ها
جنگل بی‌برگ و بار

بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی

بشنو از این زخم جان
بشنو از این، ناگـهان
بشنو از من، بی‌دریغ
در حضـــور غایبـان

رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمهریر
رد شو از دیوار مرگ

پُر کُن از می، نای نی
بغض سیل‌آسای نی
بشنو از دل‌ضربه‌ها
بشنو از دریای نی

وقتِ از نی، کر شدن
وقتِ عاشق‌تر شدن
گُم شدن، پیدا شدن
وقفِ یکدیگر شدن

بشنو از نی پای می
بشنو از بالای نی

*


  

هیچ نظری موجود نیست: