صد بار اگر به تیغ کین می کشدم
غم نیست که یار
نازنین می کشدم
خونم ریزد لیک برای
دل غیر
بهر دل آن می کشد،
این می کشدم
*
با غیر تو را یار نمی
دانستم
در بزم تواش بار نمی
دانستم
می دانستم که خواهی
ام کشت اما
بهر دل اغیار نمی
دانستم
*
زان یار جفاجو که وفا
دید که من؟
از جور و جفایش که
نرنجیده که من؟
هر گوشه چو من هزار
دارد بلبل
از باغ وصالش که گلی
چید که من؟
*
شادی و غمم به قدر هم
بایستی
یا طاقت من در خور غم
بایستی
یا لطف تو افزون ز
ستم بایستی
یا جور تو چون رحم تو
کم بایستی
*