مادر - عبالله خسروی

هرگز نخواب مادر
این جاده بی دعای تو
نمیرسد به پایان
بوی بهشت میدهد چادر نمازت
وقتی بعد سلام هایت
زیر لب با آسمان حرف میزنی
پشت تمام بدرقه هایت
اشک هست و کاسه ای آب و
کلی نذر و نیاز
به شوق همه بازگشت ها
در خلوت خود دزدکی با اشک بازی میکنی
ای همیشه دلواپس
یک لحظه نگاه نگران ومنتظرت را
به تمام چشمک های دنیا نخواهم داد
پیری صورت و لرزش دستانت
از اندوههای بی پایان توست
برای بوسیدن دستان پر از عشقت
باید با افتخار خم شد
این خانه بی عطر تو
بوی مرگ و تنهایی میدهد
ترکم مکن مادر
روز تولدم
به لبخندی از تو مهمان دنیا شدم
تو شریک روزهای غم و
تماشاچی لحظه های شادی
در وصف مهر تو حرفی نیست
یک سطر خالی و سه نقطه از آن تو ..
*
از مجموعه شعر : رویاهای ناتمام
شاعر : عبدالله خسروی (پسرزاگرس)
*

هیچ نظری موجود نیست: