دستـی بکش ای یـار به چشم تَرَم امشب
می میـرم و بـر سینـه گذارم سرم امشب
می میـرم و بـر سینـه گذارم سرم امشب
از بس بـه قفس پـر زدم و سینـه دریـدم
در هجر تو بشکست عـزیزم پَرَم امشب
امشب تـو بَـرِ همسـر خـود جای تو آخر
پـروانـه و پیمـانـه نشستـه ،بـَرَم امشب
ای غم درکاشانه ی ما بسته و رفته ست
آخـر تـو بیـا پنجـه به زن بر درم امشب
مستـانـه بـه محـراب جفایت ،بـه نمـازم
بـر حـال دلـم گـریـه نمایـد ،حَـرَم امشب
" رافغ " نکند حرف تو را گوش زمستی
ناصح جگرم سوخت برو من کَرَم امشب
غفار حسین نژاد " رافغ "
*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر