هر شب - محمّدعلی بهمنی

هر شب

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدیناسن خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب

تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب

تماشایی است پیچ و تاب آتش ها …. خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب

تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
*


 

علی کنکوری - ایرج جنتی عطائی

با چشای بی فروغ
میون راست و دروغ
خودمو گم می کنم
توی این شهر شلوغ
*
پچ پچ آدمکا
بس که تو هم می دوه
دیگه فریاد منو
سایه ام نمی شنوه
*
صدای زنجیر تو گوشم میخونه
که داری از غافله دور می مونی
سرتو خم کن تا درا وا بشن
تا بگی نه! پشت کنکور می مونی
*
من می خوام مثل همه، ساده زندگی کنم
چادر موندنمو، هر جا خواستم بزنم
تو این دریا نمی خوانم، نهنگ کوری باشم
توی این درهای قفل، علی کنکوری باشم
*
صدای زنجیر تو گوشم میخونه
که داری از غافله دور می مونی
سرتو خم کن تا درا وا بشن
تا بگی نه! پشت کنکور می مونی
*