بیدل
آری، تو آنکه دل طلبد آنی
امّا
افسوس!
دیری ست کان کبوتر خون آلود،
جویای برجِ گمشدۀ جادو،
پرواز کرده است…
*
مهدی اخوان ثالث(م.امید)
*
بیدل - مهدی اخوان ثالث
زمستان - مهدی اخوان ثالث
زمستان
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
كسی سر بر نيارد كرد، پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است
وگر دست محبت سوی كس يازی
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس، كز گرمگاه سينه می آيد برون، ابری شود تاريك
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس كاين است، پس ديگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟
مسيحای جوانمردِ من! ای ترسای پير پيرهن چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
*
منم من، ميهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تيپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پستِ آفرينش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بيرنگِ بيرنگم
بيا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حريفا! ميزبانا! ميهمان سال و ماهت پشتِ در، چون موج می
لرزد
*
تگرگی نيست، مرگی نيست
صدايی گر شنيدی، صحبت سرما و دندان است
*
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه می گويی كه بيگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فريبت مي دهد، بر آسمان اين سرخیِ بعد از سحرگه نيست
حريفا! گوش سرما برده است اين، يادگار سيلی سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
حريفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز يكسان است
*
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير، درها بسته، سرها در گريبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگين
درختان اسكلتهای بلور آجين
زمين دلمرده، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
*
نمی خواهند پاسخ گفت: نمیخواهند جواب دهند
کسی سر بر نیارد کرد: کسی سرش را بلند نخواهد کرد
لولی: کولی
وام گزاردن: ادا کردن وام، دادن بدهی
گزاردن: اداکردن، بجا آوردن
گذاشتن: قرار دادن چیزی در جایی
تیپا: اردنگی
تیپا خوردن: اُردنگی خوردن، رانده شدن
دَمِ کسی گرم: برای بیان تخسین و خشنودی از سخن یا عمل کسی به کار می رود،
آفرین
دمت گرم: آفرین
*
مهدی اخوان ثالث(م.امید)