طاهره قرة العین
خال به کنج لب یکی ، طره مشک فام دو
وای به حال مرغ دل ، دانه یکی و دام دو
محتسب است و شیخ و من ، صحبت عشق در میان
از چه کنم مجابشان ، پخته یکی و خام دو
از رخ و زلفت ای صنم ، روز من است همچو شب
وای به روزگار من ، روز یکی و شام دو
ساقی ماهروی من ، از چه نشسته غافلی
باده بیار می بده ، نقد یکی و وام دو
مست دو چشم دلربا ، همچو قرابه پر ز می
در کف ترک مست بین ، باده یکی و جام دو
کشته تیغ ابرویت ، گشته هزار همچو من
بسته چشم جادویت ، میم یکی و لام دو
وعده وصل می دهی ، لیک وفا نمی کنی
من به جهان ندیده ام ، مرد یکی کلام دو
گاه بخوان سگ درت ، گاه کمینه چاکرت
فرق نمی کند مرا ، بنده یکی و نام دو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر